ترانه ی تنهایی
دارم از تنهایی و درد خویش بودن مثل گل های سپید باغ می پوسم
مثل اسرار نهفته در گلوی تنگ می پوسم ٬ دارم از این فاصله ها
مثل ماهی در دل تنگ بلور تنگ می پوسم ٫ آخرین حرفم سخن از عرصه ی رنگین میدان است یا شبی تاریک یا سحر گاهی ظریف و پاک تر از عشق
صدا شکست با نامت و تو در مخمل خواب غلتیدی صدا شکست با نامت و
تو در حریر خیال غلتیدی تو انگار در مخمل خوابی هنوز !!!!
( تو انگار در شب می غلتی ای شبانه های من در طلوع آب )

+ نوشته شده در پنجشنبه دوم خرداد ۱۳۸۷ ساعت توسط َAmir
|